۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

قدم به قدم


1-این روزها در وبلاگستان فارسی به دنبال وبلاگ های جدید قابل خواندن به خیلی جا ها سرک می کشم. بعضی وقتها هم وبلاگ های جدید و جالب و جذابی را پیدا می کنم که برای من دری به سوی دنیاهای ناشناخته هستند و مشتری دائمی آنها می شوم ولی بیشتر از آن با وبلاگ هایی روبرو می شوم که به یادم می آورد چقدر ما انسانها تنها هستیم. بیشتر این وبلاگ ها که شاید به صورت شانسی نویسنده هایشان هم زن هستند، برای نویسنده هایشان، جایی هستند برای درد و دل کردن. درد و دل کردن با کسانی که شما را نمی شناسند و فقط از روی نوشته های شما با شما دوست می شوند و بیشتر مواقع هم ارتباط در حد همین دوستی های وبلاگی باقی می ماند و در اکثر مواقع هم شما را تایید می کنند شاید لذت بخش باشد ولی برداشت آنها حتمن درست و کامل نخواهد بود. اگر تا چند وقت پیش درد و دل کردن با خانواده و دوستان نشان دهنده نزدیکی آدمها و تنها نبودن آنها بود این وبلاگ ها احساس تنهایی و درک نشدن ما آدمها در دنیای امروز را به یادم می آورد.
2- در همین گشت و گذارهای وبلاگی به گروهی از وبلاگ ها رسیدم که زنانی آنها را می نویسند که همسر دوم مردی هستند. به هیچ وجه کاری به درست بودن و یا غلط بودن کارشان و یا دلایلی که برای کارشان دارند ندارم اما جسارت نویسندگان این وبلاگ ها برایم جالب است. تا جایی که من می دانم و در دور و اطراف خودم دیده ام زنان دوم بیشتر مواقع در خانواده ها منفور-در بعضی از مواقع حتی منفورتراز مردان رابطه- بوده اند و بیشتر در خفا به زندگی مشترک خود که حتمن همیشه هم شیرین و آسان نبوده است ادامه می داده اند. این به ملا عام آمدن و در معرض دید واقع و قضاوت شدن شاید بعد از مدتی منجر شود به فریاد ظلمی که به تمام افراد در گیر در چنین رابطه هایی می شود. شاید حمایتهای قانونی برای مردان، از شدت خسارتهای چنین رابطه هایی بکاهد اما زنان وقتی گفتن خواسته ها را یاد بگیرند وبیاموزند که بار این خطای دو نفره را تنها بردوش نکشند شاید تن دادن به این شکل از زندگی برای همه سخت تر شود. دنیا را چه دیده اید شاید بعد از این سختی آسانی باشد.

هیچ نظری موجود نیست: