۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

که ما کشتی در این طوفان به امید تو می رانیم.

دومین فوق لیسانس رو هم دفاع کردم و تموم شد. امروز تنهای تنها بودم. همسرم نبود البته تو جلسه ی دفاع اولین فوق لیسانسم هم نبود. ولی امروز به معنای واقعی تنها بودم . دلم گرفته بود خیلی زیاد. ولی خوب گذشت. یکی از استاد راهنما ها هم نیومده بود گفتن که مریض بوده ولی من مطمئنم که دو تا استاد ها با هم مشکل دارند.
تازه رسیدم به نقطه ی صفر صفر. باید شروع کنم و دنبال کار بگردم. جدی تر از همیشه. دیگه وقتی برای تلف کردن ندارم.

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

اگر نگم فکر می کنن لالم!

دیدین این حضرات که فقط از سر دلسوزی! و برای از بین نرفتن ایمان زن و مرد مسلمان ازدواج مجدد و موقت رو تبلیغ و تشویق می کنند تا می خوان آبروی کسی رو ببرند چه کار می کنند؟ چند تا زنِ صیغه ای براش رو می کنند و به اصطلاح آبروش رو می برند.
یعنی ازدواج موقت که لابد هزاران حدیث و چه وچه در تاییدش دارند وبسیاری از مردان و زنان مسلمان! برای ثوابش هم که شده در فکرش هستند ، اگر لازم باشه و برای کسی که به هر دلیلی با آقایان مشکلی داره به عنوان سند بی اخلاقی و فاسد بودن قابل استناد هست.

۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

عاظادی


چند وقت پیش روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان بود. خیلی از وبلاگ ها در این باره نوشتند و در شبکه های اجتماعی مطالب بسیار زیادی در این رابطه به اشتراک گذاشته شد. همه از حق نداشتن حکومت و دین و پدر و همسر و پسر و دوست پسرو ...خلاصه ابر و باد و ماه وهمه چیز در اعمال خشونت بر زنان گفتند و نوشتند.
از اینکه حجاب اجباری سمبل خشونت دینی است ( که هست) و دعواهای زن و شوهری سمبل خشونت خانگی هستند (که هستند) و خیلی چیزهای دیگر که همگی درست و به جا بودند واینکه همه معتقد بودند برای حل این مشکلات باید کار فرهنگی کرد و زنان باید به حقوق انسانی خود آگاه بشوند.
ولی من ندیدم کسی به خشونتی که معیارهای زیبایی و مد بر زنان اعمال می کند اشاره ای کرده باشد شاید هم در بین وبلاگ های فارسی زبانی که من دنبال می کنم چیزی نوشته نشده بود. مسابقه ی لاغری که امروز آرامش را از بیشتر زنان و دختران ایرانی گرفته در کجا ریشه دارد؟ معیار های پزشکی و چاقی های افراطی و خطرناک در جای خود ولی اینکه معیار سنجش زیبایی در لاغری مفرط تعریف شده است ریشه در کجا دارد و سمبل کدام نوع خشونت است؟ و چرا ما زنها بیشتر از هر کس دیگری به خودمان ظلم می کنیم. به خاطر چند کیلو اضافه وزن اعتماد به نفسمان را از دست می دهیم و باید طعنه های زیادی را از اطرافیان –به خصوص از زنهای دیگر- تحمل کنیم. لباس ها همه برای سایز خاصی طراحی شده و انگاری زنان با سایز بزرگتر حق پوشیدن لباسِ زیبا و رفتن به مهمانی را ندارند. تازه اگر هم بروند باید نگاههای خیره را تاب بیاورند و برای هر لقمه ای که می خورند جواب پس بدهند. من با لاغری اجباری همان اندازه مشکل دارم که با حجاب اجباری، که با کتک خوردن زنان و..............................

۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

دلم می خواد یک مهمونی بگیرم از اونایی که همه ی فامیل رو دعوت می کنی. عموها و عمه ها و خاله و دایی و خواهرا و برادرا. از اونایی که چند تا دوست صمیمی رو قاطی فک و فامیل دعوت می کنی و همه با هم قاطی می شن. از اون مهمونی هایی که همه بهت می گن بیکاری ها واسه خودت درد سر درست می کنی ولی همه خوشحال هم می شن. از دو سه روز مونده به مهمونی همه بهت زنگ می زنن که اگه کاری داری بیان کمک. وقتی هم که مهمونی شروع می شه همه حاضرن برای کمک. یکی چایی می ریزه و یکی پذیرایی می کنه. یکی بشقاب های میوه رو تمیز می کنه و یکی برای کشیدن غذا بهت کمک می کنه. بعدِ غذا هم چند نفری پیشنهاد می دن که ظرفها رو بشورن. شستن یا نشستنش مهم نیست مهم اینِ که همه دوست دارن کارها تموم بشه و همه با هم بشینن پای صحبت. از اون مهمونی هایی که آخر شب اونهایی که صمیمی ترن می مونن و تا نصف شب می گن و می خندن. وقتی هم که همه می رن هیچ کس خسته نیست. انگار با پوست میوه ها خستگی ها رو هم ریختی تو سطل زباله.

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه


بالاخره فونت فارسی نصب کردم. یکی از مشکلات حل شد.