۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

پی کی جان


هشتم بهمن سال هشتاد و یک بود که برای اولین بار پاش به زندگی ما باز شد. همون موقع دخترک با یک کیک درنا و یک کبریت به جای شمع براش جشن تولد گرفت و اسمش شد پی کِی جان.یک رنوی پی کی مشکی که اون سالها به سختی خریدیمش و چند سالی زیر پامون بود.از اینکه چه جوری خانواده تپل ما توش جا میشد که بگذریم شیرینی اولین ماشینِ ما تا ابد با یاد اون برامون می مونه و کلی خاطره سفر که از خودش به جا گذاشته که فکر نکنم دیگه تکرار بشن. اصلن اون ماشین برای خودش یک شخصیت جدا داشت. تو تمام فامیل به اسم پی کی جان معروف بود و با این اسم انگار یک عضو خانواده بود، انگار با ما دوست بود دوستی که بدون جان صداش نمی کردیم. بعد از اون باز هم ماشین خریدیم و به سفر رفتیم ولی هیچ کدوم از ماشینها نه اسم دارند و نه چیزی رو به یادمون می آرن.

هیچ نظری موجود نیست: