۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

که ما کشتی در این طوفان به امید تو می رانیم.

دومین فوق لیسانس رو هم دفاع کردم و تموم شد. امروز تنهای تنها بودم. همسرم نبود البته تو جلسه ی دفاع اولین فوق لیسانسم هم نبود. ولی امروز به معنای واقعی تنها بودم . دلم گرفته بود خیلی زیاد. ولی خوب گذشت. یکی از استاد راهنما ها هم نیومده بود گفتن که مریض بوده ولی من مطمئنم که دو تا استاد ها با هم مشکل دارند.
تازه رسیدم به نقطه ی صفر صفر. باید شروع کنم و دنبال کار بگردم. جدی تر از همیشه. دیگه وقتی برای تلف کردن ندارم.

هیچ نظری موجود نیست: