۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

آینه ای که باید بشکند


نمی دانم چرا ولی هرسال یکی از سریالهای ماه رمضان و یا عید نوروز را دنبال می کنم.شاید برای اینکه می خواهم هنوز هم در حال و هوای ایران زندگی کنم و حس و حال نزدیکانم را در ایران در این ایام خاص بیشتر بدانم. در عید نوروز کار آسان تر است چرا ندارد دیگر مگر چند کارگردان داریم که کار طنز بسازند.مهران مدیری همیشه انتخاب اول است و پس از او دیگر فرقی نمی کند. در ماه رمضان اما انتخاب مشکل تر است اما به هر حال یکی را انتخاب می کنم.
امسال سریال جراحت را انتخاب کردم شاید برای اینکه امین تارخ در آن بازی می کرد و برای نسل ما امین تارخ یادآور ابو علی سینا و شیخ حسن جوری است که دوران نوجوانی ما با خاطرات آنها و دوستانی که عاشق هنرپیشه ی این دو نقش بودند گره خورده است.
راستش را بخواهید وقتی این سریال را می بینم از زن بودن خجالت می کشم.واقعن نویستده داستان این سریال هیچ زنی را در زندگی ندیده که تا حدی -تاکید می کنم تا حدی- منطقی ومحکم باشد؟ تمام زنان این سریال از تحصیل کرده و مستقل -خانم دکتر آزمایشگاه-تا زنان سنتی و خانه دار،موجوداتی ضعیف و زبان نفهم هستند که نه درکی از شرایط دارند و نه تصوری از زندگی واقعی. موجوداتی آویزان به مردان که در مشکلات نه تنها هیچ فکر و راه حلی ندارند بلکه مزاحم تفکر و تصمیم گیری درست مردان کاردان و همه چیز فهم هم هستند اگر چه که از مردان داستان هم شخصیت قابل قبولی ارائه نمی شود.قبول دارم که در بین زنان هم چنین موجوداتی یافت می شوند و باز هم قبول دارم که انسانها در شرایط سخت واکنشهای عجیبی نشان می دهند که شاید در شرایط عادی دور از ذهن به نظر برسد ویا بر هیچ دلیلی منطبق نباشد اما آیا حتی یک نقش خوب هم نمی توان برای زنان تعریف کرد و یا نمونه واقعی حتی یک زن که در مرحله ی اول یک انسان است در جامعه ی ما وجود ندارد.
راستی اگر زنان ما این چنین هستند ،انتظار احترام و به رسمیت شناختن حقوق انسانی آنها انتظار بیجایی است.

هیچ نظری موجود نیست: